سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی قرار

تو حق انتخاب داشتی،

تو به مرحله ای رسیدی که بین دوتا گزینه مونده بودی و فکر کردی! و بعد اینکه فکر کردی در برابر انتخابت "مسئول" شدی!

چطور از کسی که تمام عمرشو با نفرت و انزجار از یه شرایط تحمیل شده گذرونده انتظار داری به مرحله انتخابی که تو رسیدی رسیده باشه؟؟

بعضی نعمت ها نصیب هرکسی نمیشه... دعا کن،

دعا کن همه به "مرحله انتخاب" برسن.

حق بدگویی نداری، حق تنفر نداری، حتی حق اینکه ته دلت واس اون ذره ای ناراحت باشی و واس خودت خوشحال نداری!! (میفهمی؟؟ که نسبت به اونا برتر نیستی؟ که همش فقط یه نعمت بوده...؟ که عجب و تکبر و خودبینی واسه تمام چیزایی که "از خودت نبوده" و "اون بهت داده" داره تمام زور خودشو میزنه تا به درونت نفوذ کنه؟ تا جای خودشو تثبیت کنه؟!)

عاشق بنده هاش باش، ریز و درست، بزرگ و کوچیک؛

همونطور که اون با عدالتش عاشق همشونه...

شاید روزی به این نتیجه برسم که همه به بهشت خواهند رفت...!


ارسال شده در توسط z.behnam

هرکس اطمینان داشته باشد که آنچه خداوند برایش تقدیر کرده است به او می رسد، دلش آرام می گیرد.

امام علی (علیه السلام)

.

.

محتاج این آرامش دل ام... محتاج واقعی. (فقط چندتا سوال هست توی ذهنم، که تا کجا دست خودمه و از کجا به بعدش باید خودتو بسپری دست تقدیر؟؟)

در هر صورت... خدایا، به روح ام آرامش و اطمینان عطا کن. همه حالته دمت گرمه!


ارسال شده در توسط z.behnam

به نام او...

مشکل آدمایی مثل من اینه که دوست دارن در عین گم بودن دیده بشن! نوشته هاشون خونده بشه، و گاهی تشویق بشن... حتی اگه از طرف یک غریبه باشه (البته منهای دردسرهای احتمالی بعدیش!!)

مشکل دیگه امثال من -به موازات یا شاید مترادف قبلی- اینه که داشتن یه دفتر خاطرات روزانه راضیشون نمیکنه، اونم توی عصر ارتباطاتی که حتی پای کامپیوتر نشستن و تایپ کردنش به تنهایی ژست نویسندگی میده به آدم! حیف نیس خودتو از این ژست محروم کنی؟؟ :| بذار حداقل فکر کنی دیده میشی، اونم توی این دنیای درهم و برهم ِ هرکی به هرکی ِ بی سر و ته امروز!

بذار اسم اینجارو بذارم دفتر خاطراتم، البته نه دفتری در کاره نه خاطره ای. صرفا جایی برای تخلیه ی افکار و در عین حال ثبت کردنشون! همیشه از مرور افکار گذشتم خیلی سود بردم... (قاعدتا با دونستن جو وبلاگای متروک منتظر خواننده و نظر نیستم و نبودم و نخواهم بود.)

به نام خدا، به نام امام زمان (عجل الله)، به نام امام رضا (علیه السلام) که الان بامداد روز تولدشونه و همه بهانه ها از توی حرمشون شروع شد...

خوشحالم که از بچگی پای ضریح نرفتم،

خوشحالم با اینکه توی مشهد زندگی کردم در عرض 23 سال فقط 2،3 بار ضریح رو از نزدیک دیدم!

اگه برام جزء تکرار مکررات بود اینقدر خوب نمیشد،

اینقدر توی فضا غرق نمیشدم و اوج نمیگرفتم!

نگو که بی خردم، هیچکس نمیخردم،

کرامت تو به بالای دست میبردم...

اگر جدا کنی از خود مرا کم از صفرم،

و گر کنار تو باشم فزون تر از عددم...

تولدتون مبارک،

با کلی اشک و حال خوووب......


ارسال شده در توسط z.behnam